نگاهت.........
تاريخ : 24 / 5 / 1391برچسب:, | 10:14 | نويسنده : marjan heydari

 

 

 

من راز نگاهت را از آینه پرسیدم چشمان نجیبت را از دور پرستیدم

 مثل گل نیلوفر چشمان تو بهاری شد از پیش دلم رفتی و نفهمیدم

 مرز دل و چشم تو از شهر افق پیداست من سرخی گل را در خنده ی تو دیدم

 در شهر اقاقی ها تو پاک ترین عشقی من راز شگفتی را از باغ دلت چیدم

 لبخند زدی آرام بر گونه ی غمناکم من با گل لبخندت به حادثه خندیدم

 ای کاش دو چشم تو سر فصل افق ها بود آن وقت تو را هر صبح از پنجره می دیدم

 وقتی گل آرامش در باغ دلم روئید گلبرگ وجودم را بر عشق تو پیچیدم

 خورشید شدی رفتی تا اوج شکوفایی من از عطش عشقت بر آینه تابیدم

 
 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: