تاريخ : 25 / 10 / 1394برچسب:, | 19:37 | نويسنده : marjan heydari
 من یک معذرت خواهی به تو بدهکارم!
برای تمام نداشته ها و نا بلدی هایم...
راستش باید من را ببخشی که بلد نیستم مثل معشوقه های امروزی باشم...
بلد نیستم که کدام رنگ را با کدام رنگ دیگر میتوان ست کرد یا کدام آرایشگاه تهران، کار شینیون و رنگ موهایش بهتر از بقیه است!
من را ببخش اگر آدرس باشگاه های تناسب اندام را بلد نیستم یا دستم به پختن بیف استراگنف با سس فلان نمی رود.
من را ببخش اگر که مارک های معروف را نمیشناسم یا بلد نیستم فلان کراوات با آن کت و شلوار تناسب دارد.
ببخش اگر که اهل شکلاتهای خارجی نیستم یا برای صبحانه ها نوتلا نمی خورم...
ببخش اگر که خواننده های خارجی را نمیشناسم یا بلد نیستم با آهنگ خاصی تانگو برقصم!
من را ببخش!
اما راستش را بخواهی من بلدم کتابخانه ات را با عشق مرتب کنم.
یا بلدم که مانتو و روسری ها و تمام مایحتاجم را از حراجی ها بخرم و با خودم شرط کنم که تمامشان یا رنگی باشند یا گل گلی...
ببخش اگر که به جای بیف استراگنفی که بلد نیستم، میتوانم چله تابستان توی ظرف های سفالی، آب دوغ خیار مهمانت کنم یا برای ظهرهای جمعه با گوشت نذری ای که همسایه آورده است، آبگوشت بار بذارم.
ببخش اگر صبحانه ها گردو با پنیر لیقوان را به هر چه شکلات و صبحانه خارجی است ترجیح میدهم.
و بیشتر مرا ببخش که به جای تانگو، بلدم که غلط های املایی کتاب ها را قبل از چاپ بگیرم و آنها را ویرایش کنم.
عزیزم من را ببخش!
اما به جای تمام این نداشته ها
اگر مرد شاعری باشی
میتوانم سوژه غزلهایت باشم.
یا اگر خلبان بودی
به رسم کودکی از پنجره کوچک اتاقم دست تکان بدهم.
قول میدهم اگر که ملوان بودی
به وقت سفرت 
انقدر نذر کنم
انقدر آیت الکرسی بدرقه راهت کنم
که
دریا
رام چشمانت باشد.
اگر ....
اگر....
اگر....
اگر آمدنی بود، قول میدهم برای زمستانها شال گردنی ببافم که مهمان گردنت باشم
و
با چای هل دار و دارچین منتظرت بمانم تا آخرین شعرم را، شعری از زنی که شبیه معشوقه های امروزی نیست را برایت زمزمه کنم.

برچسب‌ها:
تاريخ : 11 / 3 / 1393برچسب:, | 18:4 | نويسنده : marjan heydari

 

"رویاتو باور کن" یعنی چی؟



یعنی خودت رو باور کن یعنی به توانایی های خودت ایمان داشته باش
 


یعنی اعتماد به نفس داشته باش از پس اش برمیای



یعنی وقتی دیدی سخته بیخیال نشو تلاشت رو بیشتر کن .... بیشتر زحمت بکش



یعنی وقتی میبینی باید زمان بخوره تا حل بشه ... صبرت رو زیاد کن



یعنی وقتی 10تا راه رو امتحان کردی و دیدی نتیجه بخش نیست ... بدون که هزار راه دیگه وجود

 

داره .... بگرد راه درست رو پیدا کن

یعنی وقتی همه میگن نمیشه ... امکان نداره .... تو بگو چرا میشه ، من میتونم ....میتونم چون

 

می خــــــــــــــــوام

یعنی تو سعی ات رو بکنی تا بهترین باشی و بهترین رو برای خودت پیدا کنی



"رویاتو باور کن" یعنــــــــــــــــــــــی برای رسیدن به آرزوهات حق نداری کم بیاری
 


محــــــــــــــــــــــــــــکـــــــــم بــــــــــــــــــــــاش



رویــــــــــــــاتو بـــــــــــــــــــاور کن ..... تــــا ..... بدستــــــــــش بیـــــــــاری


برچسب‌ها:
تاريخ : 11 / 3 / 1393برچسب:, | 18:3 | نويسنده : marjan heydari

مدت هاست تنهایم

اما دلـــــــــــــــــــــــتنگ اغوشی نیستم....

خسته ام

ولی به تکیـــــــــــــه گاهی نمی اندیشم...

چشم هایم ترهستندوقرمز

ولــــــــــــــــــــــــــــــی رازی ندارم....

چون مدت هاست!!!

دیگرکسی را"خـــــــــــــــــیلی"دوست ندارم....


برچسب‌ها:
تاريخ : 29 / 12 / 1392برچسب:, | 10:41 | نويسنده : marjan heydari

عیدتووووون مبارک دوست جونام

براتون بهترین روزها و ارزوها رو دارم در سال 93!!

موقع تحویل سال دعا برای بیماران یادمون نره!


برچسب‌ها:
تاريخ : 9 / 12 / 1392برچسب:, | 10:18 | نويسنده : marjan heydari

یک دوست واقعی 

چه در شادی، چه در غم 

همیشه همراهتان است، برایش وزن، چهره و تمیزی خانه تان مهم نیست.

برایش فرقی ندارد که چه ماشینی سوار می شوید و افرا خانواده تان چه کسانی هستند.

چنین دوستانی شما را به خاطر خودتان و آنچه که هستنید دوست دارند.


برچسب‌ها:
تاريخ : 30 / 10 / 1392برچسب:, | 17:55 | نويسنده : marjan heydari

دلم میخواهد آنشرلی باشم..تصور کنم..با خیالاتم زندگی کنم...با خیال بودن تو..

حالا که نیستی میخواهم تصور کنم هستی..همین نزدیک ها..کنار من..!

میخواهم همانند آنه با خود بگویم اشکالی ندارد..تصور میکنم..!!!


برچسب‌ها:
تاريخ : 30 / 10 / 1392برچسب:, | 17:54 | نويسنده : marjan heydari


اکنون قدم میزنم در کوچه باغ های حکایت...

هر قدم لحظه ای را در دیدگانم ظاهر می کند و خاطره ای را در ذهنم تداعی...

وجودم می لرزد...

ولی امروز...

کوچه باغ خالی از آن حکایت ها بود....حکایت هایی که لحظه به لحظه بچگیم با آن ها سپری میشد...

وحالا...

خاطره ای بیش نیست...

بچگی یعنی...بجای دلت سر زانوهات زخمی  بشه....

بچگی یعنی دور بودن از گناه و همه ی مشکلات زندگی...

بچگی یعنی وقتی کسی باهات صحبت میکنه از خجالت با گل های فرش بازی کنی...

بچگی یعنی...

آرامش...

مهربونی...

خوشی...

کاش همیشه کودک بودیم و هیچ وقت بزرگ نمی شدیم...

دلم بچگی را می خواهد...

جلوی کدام مغازه پا بکوبم تا برایم آرامش بخرند؟...


برچسب‌ها:
تاريخ : 30 / 10 / 1392برچسب:, | 17:52 | نويسنده : marjan heydari

نه من پیشتم تا دلم رو ببری نه اون که بشه ایینه دق من..

حالا فقط من موندم و خلوتم

که منتظر کسی هست تا بیاد و جای این همه دلواپسی رو توی دلم بگیره جای دلی که یک عمر تنهایی کشید

من این تنهایی رو دوست دارم حتی به قیمت سرنوشتی که خودم خواستم اگر چه تا ابد " اما خوبی اش این است که خودم خواستم نه دیگرون...

به دور از تمام وابستگیها عشق ارامش با خود می اورد نه دل شوره اما تو" ارامش این تنهایی را از من نگیر..

تنهایی که حاصل یک عمر با تو" بودن  و ارامشی ک حاصل یک عمر بی تو"...بودن


برچسب‌ها:
تاريخ : 26 / 10 / 1392برچسب:, | 17:56 | نويسنده : marjan heydari

گفتی می ایی منتظرت شدم

نبودی متاسف شدم برای همه انهایی که به خاطر کسی مجبور می شوند

به هر ناکسی التماس کنند

برای اینکه دروغ نگویند بزرگترین رویاها و دست نیافتنی رویاها را در سر می پرورانند رویاهایی که هرگز واقعیت ندارند

برای خودم هم متاسفم که مجبور شدم به خاطرت بزرگترین دروغها را باور کنم

امثال من برای خوشبخت شدن همیشه باید اول از تو"..و امثال تو"..بگذرند

تویی که به من یاد دادی برای گذشتن از دوراهی باید بین عشقهای پوشالی و واقعیتهای تلخ یکی را انتخاب کرد متاسفم برای خودم.. همین!


برچسب‌ها:
تاريخ : 26 / 10 / 1392برچسب:, | 17:54 | نويسنده : marjan heydari

تو نیستی و باز پنجره ی این اتاق باز مانده است
بادی میوزد
و آخرین تکه از بوی تنت را
از لابلای دستان خسته ام می رُباید
...
و من برای صدمین بار به خود میگویم
"وسیع باش و تنها، و سر به زیر و سخت!"
+ بعضی سفرها را نباید رفت. بعضی آدمها را -هرچند عزیز تر از نفس- نباید دید. در بعضی حالات بعضی آدمها را نباید دید! اگر حماقت یقه ی آدم را چسبید و آدم به بعضی سفرها رفت و بعضی آدمها را دید ، باید هوشیاری به خرج داد و با بعضی دیگر همسفر نشد! ...
 
++ در تمام طول این مسیر دو ساعت و نیمه دلم میخواست به جای تو با مردی سفر میکردم که میتوانستم "راحت" با او سخن بگویم. در تمام مدتی که رادیو در گوشم فریاد زد و سرعت 140 کیلومتری تو ، تیک تیک ِ سرعت سنج ماشینت را در آورد ،در تمام مدتی که میخواستم طعم ِ مزخرف ِ شیرینی ِ استکانی و برق ِ سرامیک های تمیز بیمارستان را در کف آسفالت بالا بیاورم ، دلم میخواست به جای تو مردی کنارم بود که میتوانستم اول راه به او بگویم "بیا این جاده را در سکوت و آرامش به پایان برسانیم. بیا و با من حرف نزن!"... راستی چرا مرا با خودت بردی؟!
 
+++ خدایا ! من از گرم شدن با این اشک ها خسته شده ام. مرام به خرج بده و این زمستان جور ِ دیگری گرمم کن!
 

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 26 / 10 / 1392برچسب:, | 17:51 | نويسنده : marjan heydari

کوچکتر که بودم فک میکردم تنهایی یعنی وقت هایی که هیچکی خونه نیست! 

   اما در اصل... 

  تنهایی یعنی..  این همه آغوش برات بازه اما تو همونو میخوای که  که کنارت نیست...   

  تنهایی یعنی...    ببینی گوشیت از خودت ساکت تره...    

تنهایی یعنی....    خیلی وقته دستام با لیوان چایی گرم میشه.... 

  تنهایی یعنی...    کلی جمله ی قشنگ تو گوشیت داری ولی کسیو نداری که واسش بفرستی.... 

  تنهایی یعنی....      کسی نباشه وقتی میری بیرون  از بودن با اون لذت بری.... 

تنهایی یعنی...      تو خیابون وقتی دو نفر کنار هم خوشحال ببینی با یه لبخند تلخ نگاه کنی و بگی چی میشد تو هم الان کنارم بودی...


برچسب‌ها:
تاريخ : 21 / 10 / 1392برچسب:, | 16:25 | نويسنده : marjan heydari

وقتی یه نفر میخندد حتی واسه چیزهای احمقانه و پیش پا افتاده او از درون غمگین است
اگر یه نفر خیلی میخوابد بدانید تنهاست
اگه یه نفر خیلی کم حرف میزند و یا سریع حرفش را میزند و سریع سکوت میکند بدانید که رازی در سینه دارد
وقتی یه نفر با روال غیر عادی و حجم زیاد غذا میخورد بدانید که تحت تنش است
وقتی یه نفر واسه چیزهای کوچیک گریه میفتد بدانید رقیب القلب ااست
وقتی یه نفر حتی واسه چیز های کوچیک عصبانی میشود بدانید که عاشق است
 


برچسب‌ها:
تاريخ : 21 / 10 / 1392برچسب:, | 16:23 | نويسنده : marjan heydari


تــــــو

شبیه دیگران نیستـــی !

دیگران حـــرف میزنند ،

راه میـــروند ،

نفس میکشند ...

تــــــو

نه حــــرف میـــزنی 

نه راه میــــروی

و نه ...

میـــگذاری نفس بکشم !!


برچسب‌ها:
تاريخ : 11 / 10 / 1392برچسب:, | 17:10 | نويسنده : marjan heydari

http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=80cfb350a699aef4dec49c9c5cc5974e

 

 

http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=f4f1c05c6d2ff72fdf15b5da8f422580


برچسب‌ها:
تاريخ : 17 / 9 / 1392برچسب:, | 18:56 | نويسنده : marjan heydari


اصلا باورم نمیشه بازدید امروز بالای 2000نفرشده!!

شاید امارگیرم خراب شده!!

ولی نه...درسته

دوستون دارم همه بازدید کننده ها

ممنووونم از نظرات قشنگتون

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 17 / 9 / 1392برچسب:, | 18:46 | نويسنده : marjan heydari

عاشقانه ترین جمله ها


پدر..
همون کسیست که لرزش دستش
دیگه چیزی ازچای توی استکان باقی نگذاشته
ولی بهت میگه به من تکیه کن
وتو انگارکوه را پشتت داری

...ادامه مطلب رو بخونید

 


برچسب‌ها: ادامه مطلب
تاريخ : 7 / 9 / 1392برچسب:, | 17:57 | نويسنده : marjan heydari

با توام پسر جون:

 

دختری که واسش ناز میکنی و هر لحظه اذیتش میکنی ولی اون زیر لب 

 

میگه"دوستت دارم"

 

دختری که از حرفات ناراحت میشه و گریه میکنه ولی چیزی بهت نمیگه

 

دختری که واست متن های عاشقونه مینویسه

 

دختری که زندگی بدون تو واسش معنایی نداره

 

دختری که وقتی دارین قدم میزنین،یه پسر خوشتیپ تر میبینه،محکم تر 

 

دستتو میگیره

 

دختری که وقتی از همه شاکی سر اون خالی میکنی ولی اون خیلی راحت 

 

میبخشدت

 

دختری که بی هوا برات اس ام اس غمگین میفرسته

 

دختری که انقدر عاشقته ولی تو یه اس کوتاه واست میزنه"دوستت دارم"

 

این دخترو حق نداری اذیتش کنی....میفهمی؟حق نداری!!!


برچسب‌ها:
تاريخ : 7 / 9 / 1392برچسب:, | 17:46 | نويسنده : marjan heydari

بـبـیـن دخـتـر خـانـوم. . . . 
 
تـو هـرچـقـدر هـم تـو زنـدگـیـت مـغـرور بـاشـی بـه یـه نـفـر احـتـیـاج داری. . . . 
یـکـی کـه مـتـوجـه بـشـه دسـتـت رو مـوقـع آشـپـزی بـریـدی و نـگـران نـگـات کـنـه! 
یـکی کـه اجـازه ی پـوشـیـدن یـه سـری لـبـاسـهـارو بـهـت نـده! 
یـکـی کـه رفـتـن بـه یـه سـری جـاهـارو بـرات قـدغـن کـنـه! "یـه مَـرد" 
 
بـبـیـن آقـا پـسـر. . . . 
 
یـه قـانـونـی هـسـت کـه مـیـگـه: 
تـو هـرچـقـدر هـم کـه قـوی بـاشـی بـه یـه نـفـر احـتـیـاج داری. . . . 
یـکـی کـه وقـتـی از خـسـتـگـی بـا جـوراب خـوابـت مـیـبـره اونـارو از پـات در بـیـاره! 
یـکـی کـه تـو مـهـمـونـی بـرات مـیـوه پـوسـت بـگـیـره! 
یـکـی کـه بـهـانـه ی از خـواب بـیـدار شـدنـت بـاشـه! "یـه زَن"
 


برچسب‌ها:
تاريخ : 29 / 7 / 1392برچسب:, | 10:24 | نويسنده : marjan heydari

سلام به همه دوستان خوبم

اول اینکه خیلی ممنونم که همچنان میاین وبلاگم و سرمیزنین و نظر میزارین!

شرمنده که یه مدتی دیر اپ کردم!

اون هایی که حالم رو پرسیده بودن هم ازشون یه دنیا ممنون

من حالم خوبه بیاده همتون هستم!

منتظره نظرات خوبتون هستم!

براتون بهترینا رو ارزومیکنم...

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 29 / 7 / 1392برچسب:, | 10:19 | نويسنده : marjan heydari

 

یـڪے بہפֿـدا بـگـویـَב

بـگـویـَב مـَטּ بــے صـَبـرـانـہ مـُنـتـظرمـ

ڪِہ نـوبـَت مـטּ בر ایــטּ بـازے تـَمـام شـَوב

بـگـویـَב مـَטּ بــے صـَبـرـانـہ مـُنـتـظرمـ

ڪِہ مـرـا بــِنــِشـانـَב ڪنـآر پـاے פֿـودشـ

ڪِہ چـنـב سـاعـَت گـوش بـسـپـُرَב

بہ ایـטּ صـב ـاے بـُغـض آلـوב

بـگـویـَב مـَטּ بــے صـَبـرـانـہ مـُنـتـظرمـ

ڪِہ مـَجـبـورَمـ ڪنـב פــرف بـزَنـَمـ !

گـریہ ڪنـم ! ؛ نـآے فـریـاב نــבارمـ!

هَسـت ڪسے

ڪِہ گـلـویـَش رـا بـسـپـُرב  بہ مـَטּ ؟


برچسب‌ها:
تاريخ : 29 / 7 / 1392برچسب:, | 10:13 | نويسنده : marjan heydari

به درک که باران نیامد

 

خودم

 

با همین چشمهایم

حافظه ی کوچه پس کوچه های قلبم را

 

از بی عابری

 

خواهم شست…


برچسب‌ها:
تاريخ : 29 / 7 / 1392برچسب:, | 10:9 | نويسنده : marjan heydari

چـقدر سخته وقتی همه سراغ کسی رو ازت میگیرن که فقط تو میدونی که دیگـه نیست …
سخت ترش وقتیه که مجبوری لبخند بزنی و بگی : خوبه !

شما یادتون نیست…
منم یادم نمیاد…
ولی میگن آدمها یه زمانی مهربون بودن!
 

مرگ خبر که نمی کند !
یک روز می بینی نیامدم یعنی که نیستم !


برچسب‌ها:
تاريخ : 29 / 7 / 1392برچسب:, | 10:0 | نويسنده : marjan heydari

انسان کلا موجودیه که وقتی خرش از پل بگذره همه چی یادش میره ، اونی هم که اینو قبول نداره خرش هنوز روی پله !



برچسب‌ها:
تاريخ : 8 / 7 / 1392برچسب:, | 18:18 | نويسنده : marjan heydari

بنـבے ڪـہ پاره شـב رو میشـہ گره زב

 

ولے ..

 

همیشـہ یـہ گره باقے مے مونـہ !!!

 

-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-

 

פֿــבا قـسـمــت בاشتـنـت را

 

از مــלּ گــرفــت

 

شـایــد ڪـســے تــو را

 

بـیـشتـــر از مــלּ

 

בعـــا ڪــرב ه بــوב . . . !!!

 

-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-

 

خـــــــــــــــــ ـــــُــ ♥ــ ـــ ـــــــــــــــدآ

 

مـ ـے دونَـ ـم دوســ♥ــتَــم نَدآرے

 

امـ ـ ــــآ

 

هـَـوآےِ ایـטּ “عـِـشـــ♥ـــــقِ”

 

مـآ رو خِیـلےِ

 

دآشتہ بآش ♥

 

-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-

 

مـَלּ کـِـْﮧ مـیدآنــَمْ ؛

 

اَز یآد خـوآهــَمْ رَفـتْ !!

 

پـیر مـےْ شــَوَمْـ ؛

 

وَ فــَرآمـوشْ مـےْ کـُنـَم خْـود رآ …!!

 

مــَלּ مـُدّت هْـآستْ کـِـﮧ مـُردِه اَمـْ ….!

 

-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-

 

آغـــ ـوش گــَ ـرمــَم بـ ـآش

 

بگــ ـذآر فــَرآمـــ ـوش کــُ ـنــَم لــَحــظـہ هــآیی رآ کــ ـہ

 

دَر سـَ ـرمــآی بـــیــکــَ ـســــــــــی لَرزیـــ ــدَم

 

-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-

 

مـــ ــهم نیستـــ از بیرפּלּ چـ ــه طـ ــפּر بــه نظـ ــر میــ ــــام

 

کسایـﮯ کـ ــه درפּنــــمــפּ مـــ ﮯ بینـــלּ פּاسـ ـــم کافیــלּ …!

 

פּاســ ـه اפּنایــ ـﮯ کـ ــه از رפּ ظاهـ ـرم قضــ ـاפּت مــ ـﮯ کنـــלּ حرفــ ﮯ نـ ــدارم …!

 

هـــمــפּלּ بیرפּלּ بمــפּ نــלּ ـ واسشــפּלּ بســ ــه…..

 

-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-

 

اشتبــ ــآه از مَـלּ بـُـودْ

 

پـُر رَنگـْـ نـوشتــِہ بـُودمَتــْـ

 

بـہ ایـלּ رآحتـے هــآ پـ ـآکـــْـ نمـے شـَوے !

 

-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-

 

مَقـصــ ב ..

 

مـآلــ شَهــر قصـﮧے بـَـچـﮧگـے هـآستــ …

 

בنیـآے آבمــ بـُزرگـهــآ …

 

فَقَطـ جـآבه בآرב …

 

-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-

 

خـُבایـــــا…

 

میخواهَـــمـ اعترافـــــ ڪـُنمـ

 

בیگــَــر نمےتوانَــمـ ؛

 

خَـــستـﮧ امـ….

 

مـَטּ امانَتـــ בار خوبے نیستَــمـ

 

مَرا از مَـטּ بگیــــر …. مالِ خوבتـــ

 

مـَטּ نمےتوانــَم نِــگهش בارَمـــ

 

-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-

 

اشـتـبآه از مـَن بـوב …

 

کـَسـے رآ پـآشـویـہ مـے کـَـرבَم …

 

کـہ בَر تـَب בیگـرے مـے سـوخـت …

 

-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-

 

بـﮧ خـבا بـگو : خط ونشـاטּ دوزخش را بـرایـم نڪـشـב…

 

جهـنم تر از نبـوבنت جـایی را سـراغ نـבارم …

 

-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-

 

بـﮧ خـבا بـگو : خط ونشـاטּ دوزخش را بـرایـم نڪـشـב…

 

جهـنم تر از نبـوבنت جـایی را سـراغ نـבارم …

 

-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-

 

یــــآدِ جُملِه اَت….*هَســــتَمــــ تآ آخَرَشــــ*…..میُوفتَم قَلبَــــم آتَــــش می گیــــرَد

 

مَــــن تآ آخَــــرَش رآ بآ تُــــو بآ نَفَــــس هآیَتــــ خوآســــتَم

 

نَه آخَــــرین نَفَــــس هآیَت رآ

 

-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-

 

چـﮧ ڪَسـے مـے گویـَב בورے ســَـرבے مـے آورב ؟

 

وَقتـے ڪـﮧ هَنــوز بـا یـاבَت ،

 

بَنـב بَنـב وجــوבَم گـَـرم مـے شوَב . ..

 

-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-

 

در آغوشـم کـ ِ مۓ گیــرۓ

 

آنقــَــَدر آرام مۓ شوم

 

کـ ِ فـَـراموش مۓ کنم

 

بـایـ ـد نفس بکشم …

 

-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-♥-

 

روی قـلــبــــــــــ♥ــــــــے نـوشـــتــه بـود :

 

شــکـســــتـــــنــــے اســــت مـواظـــــــب بـاشــــــــیـن

 

ولـــــــــــے

 

مـــن روـــے قــلــــــ♥ــــــبــم نـوشــــتـم :

 

شــکـســ ــــ ـــتـه اســــت , راحــــــــــــــت بـــاشــــیـن


برچسب‌ها:
تاريخ : 5 / 7 / 1392برچسب:, | 16:39 | نويسنده : marjan heydari

خواهرِ تمامِ خوبیها!
لباست را تنها صدفی بدان که مرواریدی همچو تو را در بر گرفته است، نه بیشتر و نه کمتر!
اسیرِ لباس نباش، تنگ کردنِ دکمه ی بلوزت، فقط قفست را تنگتر میکند و روحت را اسیرتر....
برای آزادیات، روسریات را عقب میزنی و باز بیشتر اسیرِ جسمت میشوی…
و هیچوقت هم فکر نکن، که سانتهای بیشترِ لباسِ تو، نشانهی پاکی و نجابتِ بیشترِ توست!
همانقدر بپوش که پوشیده باشی. نه کمتر و نه بیشتر.
نجابتِ تو، چشمها و قلبِ نجیبِ توست. لباسِ تو، تو را از قفسِ جسم میرهاند.
گاهی به سوراخهای جورابت بخند و باز پایت کن.
گاهی دست هایت را باز کن و بی هدف، رویِ لبه ی جدول قدم بزن، بی آنکه به مقصد بیاندیشی.
باران که بارید، خیس شو....
چتری از باران بساز، و بخند به نگاههای متعجب آدمهایی که زیرِ سایه بان پناه گرفته اند. بخند به چترِ بارانیت!
گاهی در خلوتِ خودت، برایِ خودت آرایش کن. گوشواره ی آویز گوشات کن و به قیافه ی خودت از ته دل بخند. و خودت را بی دلیل دوست بدار. گاهی هم، نه برایِ دیگران، که برایِ خودت، زیبا باش...
خواهرِ آزادم!
اگر به تو می گویند ضعیفه، اگر ضعیف و وابسته میخوانندت، فقط بدان، تو خودت، در قالبِ دختری به قدمتِ تاریخ، مسببِ تمامِ این بی عدالتیها هستی!
از خودت شروع کن، نه از من…
شاید اینگونه، من هم تغییر کنم. من هم تغییر خواهم کرد، اگر تو نیز همیشه به یک مرد، به چشمِ یک دیوار ننگری...
گاهی خودت باید تکیه گاه باشی…
همانطور که روزی تکیه گاه فرزندانت خواهی شد.


برچسب‌ها:
تاريخ : 5 / 7 / 1392برچسب:, | 11:1 | نويسنده : marjan heydari

 بگذار

دوست بمانیم
عشق همه چیز را خراب میکند...!
 
می دانم...
تا پلک به هم بزنم می آیی
با انار و آینه در دستهایت!!!
به قول فروغ
 
 
"من خواب دیده ام"
یه روز
مخاطب خاصم ازم پرسید :چقد دوسم داری؟
منم گفتم:
حالا کی گفته من دوست دارم اصن!؟
هیچی دیگه
رف مخاطب عام شد کصافط
جنبه شوخی ام نداشت
 
 
 
تو روزگار رفته چی سهم ما شد
از عاشقی تباهی
از زندگی مصیبت
از دوستی شکست و
از سادگی خیانت...
 
 
 
ادامه دارد...
 

برچسب‌ها:
تاريخ : 25 / 6 / 1392برچسب:, | 10:58 | نويسنده : marjan heydari

 منکرنیستم هنوزعاشقتم

حتی بیشترازقدیما
اما دیربرگشتی
خرده ریزهای دلموجمع کردم
بهم چسبوندم
پازل۱۰۰۰تیکه قشنگی شده
حیفم میادبدمش دستت
تجربه ثابت کرده توقدرچیزای باارزش ونمیدونی
بخاطرهمین اززندگیم حذفت کردم
خلاص

برچسب‌ها:
تاريخ : 24 / 6 / 1392برچسب:, | 11:52 | نويسنده : marjan heydari

با این ای کاش گفتن ها و افسوس خوردنها ، زندگی تو را دوباره به من نمیدهد!
هر چه بود گذشت و نگذشت هر چه در دلم نشست!
گرچه میگویند او که رفته است فراموش میشود ، اما عشق تو در دلم هیچگاه خاموش نمیشود.

جمله های عاشقانه زیبا

ساده میتوان گذشت از هر اتفاق یا حادثه ای ، اما از تو به سادگی نمیتوان گذشت !
گرچه شکستی دلم را و بی وفایی هایت را در دلم گذاشتی و رفتی ، اما آنگاه که دلم بهانه ی داشتن تو را میگیرد ، نمیتوانم به دلم بفهمانم که تو به دردش نمیخوری!
نمیتوانم دلم را راضی کنم به اینکه تو دیگر در کنارم نیستی!
سخت میتوان گذشت از عشقی که روز و شبم بوده، لحظه به لحظه خاطره های زندگی ام بوده
سخت میتوان گذشت از آن نگاه های لحظه دیدار ، از روز اول و آخرین دیدار….
سخت میتوان فراموش کرد خاطره های شیرین را ، در کنار هم بودن و آن بوسه های آتشین را!
و حالا به جایی رسیده ام که گاهی حتی فکر کردن به کسی دیگر محال است ، اینکه دل ببندم به دلی دیگر یک خواب است ، برای من بوسه از لبی دیگر حرام است!

 

ای کاش ….. 

و با این ای کاش گفتن ها و افسوس خوردنها ، تو برای من ماندنی نمیشوی !
خودم را به کدام راه بزنم که بی خیالی همه غم ها در دلم را بپوشاند ، اما بی خیال شدن از همه چیز ممکن است جز تو!
بی خیال تو نمیشوم و بی خیال خودم میشوم ، فکر میکنم کسی دیگرم و یک تنهای بی نشان میشوم !

  

ای کاش ….
و گاهی میرسد که زبانم بند می آید از گفتن حرفها ، و حتی یک کلام!
و میگویم ای کاش روزی نمی آمد که بخواهم در وصف تو بگویم( ای کاش ….)

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 20 / 6 / 1392برچسب:, | 13:1 | نويسنده : marjan heydari

چه ساده لوحانه باورت کردم ؟!!!!…….

دروغ میــگویـــی…!!!

که دلـــت به بـــودنم خـــوش است…

بـــود یا نبـــودم در رونـــد زنـــدگـــیت هیچ تـــاثیــــری ندارد…

تـــو قلــــبت بــــرای هـــمــه زد جــــز مـــــن

.

.

تلخ میگذرد
این روزها را میگویم
که قرار است از تو که آرام جان لحظه هایم بوده ای …
برای دلم یک انسان معمولی بسازم …


برچسب‌ها:
تاريخ : 7 / 6 / 1392برچسب:, | 18:33 | نويسنده : marjan heydari

نه میتونم بمونم نه میتونم برم..
چقد بده این حس رو داشته باشی..
حالم بیشتر از روزهای قبل گرفته...
دنیا و کاراش.بازیاش.قسمتم.این زندگی به کامم تلخ شده.....هیچ جوریم شیرین نمیشه!
هرکاری میکنم نیمتونم خودمو باشرایط وفق بدم..تقصیرمن چیه؟
دارم حسای جدیدی رو تجربه میکنم تو زندگیم...حس اینکه باید بیخیال ارزوهای که داشتم بشم
حس اینکه خودمو بزنم به بیخیالی و بگم هر چی باداباد!
از یه ادم شوخ یه ادم جدی ساختم...تغییرکردم...تغییراتی که من نمیخواستمشون.
نمیتونم اینجوری زندگی کنم..راه دیگه ای برام نمونده.یه راه هست.اونم برگشتن...اما نمیتونم...بعضی وقت ها دلم واسه خودم میسوزه...احساس میکنم گناه دارم!
دلم تنگه...تنهای تنهام.....
همیشه یه دلیل هست که اشکمو اخره روز درمیاره و نزاره با ارامش(حتی مصنوعی و کاذب)بخوابم.
اما با این حال بازم امیدوارم....شاید یه امید الکی که هیچوقت حقیقت پیدا نکنه و من به ارزوم نرسم و واسه رسیدن به ارزوم از تلاش کردن دست نمیکشم!حرف زیاده ولی فعلا تا همینجا داشته باشین
...


برچسب‌ها:
تاريخ : 7 / 6 / 1392برچسب:, | 18:21 | نويسنده : marjan heydari
تاريخ : 7 / 6 / 1392برچسب:, | 17:12 | نويسنده : marjan heydari
تاريخ : 7 / 6 / 1392برچسب:, | 17:4 | نويسنده : marjan heydari
تاريخ : 7 / 6 / 1392برچسب:, | 17:2 | نويسنده : marjan heydari

عکس عاشقانه دختر و پسر

مجموعه عکس های ناز و عاشقانه از عشق دختر و پسر

یادت باشد دلت كه شكست،سرت را بالا بگیری...
تلافی نكن،فریاد نزن،شرمگین نباش
دل شكسته،گوشه هایش تیز است
مبادا دل و دست آدمی كه روزی
دلدارت بود،زخمی كنی به كین
مبادا كه فراموش كنی،روزی شادیش آرزویت بود
 
صبور باش و ساكت....
 
مشاهده تصاویر عاشقانه بیشتر در ادامه مطلب...


برچسب‌ها: ادامه مطلب
تاريخ : 7 / 6 / 1392برچسب:, | 15:10 | نويسنده : marjan heydari

 
گیرم که پنجره باز باشد
گیرم که باد هم بوزد
نه پرده خیال رقصیدن دارد
و نه گیسوان من!!!
 
متن های زیبا و دلنشین عاشقانه به همراه عکس


برچسب‌ها:
تاريخ : 7 / 6 / 1392برچسب:, | 15:7 | نويسنده : marjan heydari

متن غم انگیز
جلوی بعضی از  خاطره ها باید نوشت.....
آهسته به یاد آورده شود.....
...خطر ریزش اشک..


برچسب‌ها:
تاريخ : 6 / 6 / 1392برچسب:, | 10:36 | نويسنده : marjan heydari

مـטּ هموטּ בیوونـﮧ ام که هیچوقـت عوض نمیشـﮧ …

همونـے کـﮧ همـﮧ باهاش خوشآلـטּ اما کسے باهاش نمے مونـﮧ …

همونـے کـﮧ اونقـבر یـﮧ آهنـگــ رو گوش میـבه کـﮧ از ترانـﮧ گرفتــﮧ تا ریتــمـ و خواننـבش متنفر بشـﮧ …

همونـے کـﮧ هـق هـق همـﮧ رو بـﮧ جوטּ בل گوش میــבه امـا خـوבش بغضـاش رو زیــر بالـش میتـرکونـﮧ …

همونـے کـﮧ همـﮧ فکــر میکنــטּ سختـﮧ، سنگـﮧ اما بـا هـر تلنــگرے میشکنـﮧ …

همونـے کـﮧ مواظبــﮧ کسے ناراحت نشـﮧ امـا همــﮧ ناراحتش میکنـטּ …

همونـے کـﮧ تکیــﮧ گاه خوبیــﮧ امـا واسش تکیــﮧ گاهے نیس …

همونـے کـﮧ کلے حرفــ בاره اما همیشـﮧ ساکتـــﮧ …

همونـے کـﮧ سعے میکنــﮧ کسے رو اذیت نکنــﮧ اما همــﮧ اذیتش میکنــטּ …

همونـے کـﮧ همیشـﮧ همـﮧ رو میخنـבونــﮧ و میخنــבه امـا تــﮧ בلــش هیچـوقتــ شاב نیست…

مـטּ اینمـ .. آره


برچسب‌ها:
تاريخ : 6 / 6 / 1392برچسب:, | 10:29 | نويسنده : marjan heydari

دلم به حال پسری سوخت که وقتی گفتم کفش هایم را خوب واکس بزن گفت :

خاطرت جمع باشد مثل سرنوشتم برایت سیاه سیاهش میکنم...

.

.

.

.

خدایااااا.............ایوب را به زمین بیاور!میخواهم برایش از صبر بگویم!

.

.

.

.

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 4 / 6 / 1392برچسب:, | 11:49 | نويسنده : marjan heydari

دیگر عاشقانه نمینویسم...
اگر نوشته ام مخاطب خاص ندارد ,چون کسی ارزش خاص بودن را ندارد.

جز خدایم..

عکس در حال بارگذاری است. لطفا چند لحظه صبر کنید.


برچسب‌ها:
تاريخ : 4 / 6 / 1392برچسب:, | 11:42 | نويسنده : marjan heydari

از زندگـــــی کسی حذف شدم ؛

کــــه برای داشتنش

خیلی ها را

از زندگــــــی ام حذف کرده بودمــــــــ . . . . . . .

860e643bacda4e9c40bc6740d6618a90-425


برچسب‌ها:
تاريخ : 4 / 6 / 1392برچسب:, | 11:37 | نويسنده : marjan heydari

خدایا حواست هست؟!

صدای هق هق گریه هایم.از همان گلویی می آید که تو…
از رگش به من نزدیک تری!!!.

4e292803ec64e1ddac7837d0da920016-425


برچسب‌ها:
تاريخ : 4 / 6 / 1392برچسب:, | 11:16 | نويسنده : marjan heydari

 
حرفــــــــي نـــزن چيــــــزي نـــــــگو بــــراي آنکـــه چشم هايـت همه حرفها را بــــي پـــــرده به من مي
 گـــويـنـــد...!! پس چيـــزي نـگو حرفــــــي نزن امــا هميشـــه بـــه من نگــاه کن
تـا بفـهمم چـه مـــي گو يــــــي...

عکس عاشقانه جالب - jazzaab.ir


برچسب‌ها:
تاريخ : 3 / 6 / 1392برچسب:, | 21:47 | نويسنده : marjan heydari

 اومدم وبلاگمو چک کنم امروز نظردادن که بزار بقیه باورت داشته باشنو انقدر نیا خودت تو وبلاگت که بازدیدت بره بالا...

از خنده ترقیدیم خلاصه...اخه ادمه زرننننگ من بخوام ده بار بیس بار بیام وبلاگم دیگه نه 400 بار..

ادم واقعا میمونه چی بگه به اینا...

شما اگه اینکارو میکنی دیگه به بقیه تهمت نزن!اخه اینم حسودی داره؟

دفعه بعد خواستی ازین چیزا بگیو ادرس چتروم بزاری واسم یکم فکر کن عزیزم بعد....


برچسب‌ها:
تاريخ : 3 / 6 / 1392برچسب:, | 10:50 | نويسنده : marjan heydari

دیگر از آن همــه شیطنت وشلوغی خبری نیسـت !

آنقـدر بخاطر ضربدرهای جلوی اسمـم چوب روزگار راخوردم کـه

تبدیل شدم به ساکت ترین شاگـرد کلاس زندگی …


برچسب‌ها:
تاريخ : 30 / 5 / 1392برچسب:, | 21:0 | نويسنده : marjan heydari

به عشق در یک نگاه اعتقاد ندارم ؛ اما .... به اینکه یه نفر در یک لحظه از چشمت بیافته شدیداً معتقدم ... !!!


برچسب‌ها:
تاريخ : 30 / 5 / 1392برچسب:, | 20:55 | نويسنده : marjan heydari

هیس!!

دلم را خوابانده ام

تا بیدار نشده و بهانت رو نگرفته...

برو...


برچسب‌ها:
تاريخ : 29 / 5 / 1392برچسب:, | 17:44 | نويسنده : marjan heydari


این عشق‌هایی که تا به وصال ختم شد، تا کمی به دست انداز افتاد، تا سر و کلۀ یک بچه تویش پیدا شد، منهدم می‌شوند، انگار که اصلا از اول وجود نداشتند، این‌ها را می‌شود مصداق عشق راستین دانست؟ اصلا رویتان می‌شود اسم اینها را عشق بگذارید؟
 
نمی‌دانم ما چرا فکر می‌کنیم هر چیزی که توی کتاب‌ها در مورش حرف بزنند الا و لابد آن بیرون هم می‌شود مصداقش را پیدا کرد. حتی در مورد گزاره‌های علمی دقیق هم نمی‌شود قسم حضرت عباس خورد که متعلقشان بیرون از کتاب هم دقیقا به همان نحوی که داخل کتاب شرح داده شده، عمل کنند. دیگر چه رسد به پدیده‌های انسانی که شکر خدا نه سر دارند نه ته. نه درست حسابی می‌شود تعریفشان کرد، نه می‌شود صاف بهشان اشاره کرد و گفت ایناهاش، این همان پدیده است که در موردش در فلان کتاب بحث شده بود.
 
من
فکر
می‌کنم
 
ادبیات ما، شعرای ما، نویسنده‌های ما، هنرمندهای ما، همۀ آنهایی که یکجورهایی حس و نه عقل محاسبه‌گر ما را مخاطب قرار می‌داده‌اند (و می‌دهند) در طول سال‌ها و قرن‌ها یک کلاه بزرگی سر ما گذاشته‌اند به نام عشق. یک کهن الگو از نمی‌دانم کجا در آورده‌اند به اسم لیلی و مجنون/ خسرو و شیرین/ رومئو و ژولیت/ و فلان و بیسار. بعد تا توانسته‌اند طی قرن‌های متمادی آن را در شکل‌های مختلف بازآفرینی کرده‌اند. هنوز هم دارند می‌کنند. من فکر می‌کنم این هنرمندان آنچه را که دوست داشتند واقعا باشد و نبود/ نیست، می‌چپانند توی کتاب‌هایشان، توی فریم عکس‌هایشان، توی بیت‌های غزل‌هایشان و به اسم عشق تحویلمان می‌دهند. و نتیجه می‌شود اینکه توقع ما را از خودمان، آدم‌های اطرافمان و زندگی، بیخودی بالا می‌برند.
 
کو؟ کجاست؟ این بیرون به من عشق نشان بدهید. این بیرون به من مجنون نشان بدهید. لیلی نشان بدهید. مجنونی نشان بدهید که چشمش فقط لیلی‌اش را ببیند. لیلی‌ای که فقط مجنون ِ مجنونش باشد. این بیرون کجاست فرهادی که بخاطر معشوقش کوه بکند. آهان. گفتم معشوق. اصلا معشوق کیست؟ عاشق کیست؟ اصلا این اسامی کلی مصداق هم دارند؟ نکند اصلا کلی طبیعی نیستند و فقط کلی ذهنی‌اند؟ نکند این همه وقت همه می‌دانستند که اینها فقط کلی ذهنی‌اند و بیخودی گوش شما و من و خودشان را با قصه‌های عاشقانه پر می‌کردند؟
 
الان ذهنتان فوری نرود سراغ پسرخاله و دختر همسایه و دختر عموی بابای نمی دانم کی‌تان که قصۀ عشقش گوش خلق را پاره کرده. من هم از این نمونه‌ها توی جیبم زیاد دارم که رو کنم. ولی خداوکیلی این عشق‌های تاریخ انقضادار را می‌شود مصداق همان کهن الگوی عشق دانست؟ این عشق‌هایی که تا به وصال ختم شد، تا کمی به دست انداز افتاد، تا سر و کلۀ یک بچه تویش پیدا شد، منهدم می‌شوند، انگار که اصلا از اول وجود نداشتند، این‌ها را می‌شود مصداق عشق راستین دانست؟ اصلا رویتان می‌شود اسم اینها را عشق بگذارید؟
 
 
من
فکر
می‌کنم
 
همه سرکاریم. عشق/ عاشق/ معشوق کلی‌های بی مصداق‌اند. اسم‌های بی مسمّا. من فکر می‌کنم به نفع تک تکمان است که زودتر بیدار شویم و توقعمان را از زندگی و آدم‌ها بیاوریم پائین. که اگر نیاوریم همینطور پشت سر هم با سر می‌خوریم توی دیوار. به نظرم نباید بیشتر از این خودمان را معطل چیزی به اسم عشق کنیم. نیست. گشتم، نبود؛ نگرد، نیست. چرا، یک حسی بین آدم‌ها هست‌ها، یک حس تعلق خاطر هست ولی این حس تعلق خاطر اینقدر در مقابل آن عشق اسطوره‌ای ِ توی کتاب‌ها حقیر و کوچک و مسخره است که نباید اسمش را گذاشت عشق. ته ته‌ش می‌شود بهش گفت علاقه. می‌شود بهش گفت تعلق خاطر. می شود بهش گفت دل دادن. ولی این‌ها هنوز عشق نیستند. اینها مختصات عشق لیلی و مجنون را ندارند. من مجنونی ندیده‌ام که خودش را بخاطر لیلی‌اش بکشد. از دوری‌اش بمیرد. لیلی‌ای ندیده ام که در فراق مجنونش بسوزد. ولی الی ماشالله لیلی دیده‌ام که تا دو ماه مجنونش را ندید یادش می‌رود که اصلا مجنونی هم داشته. و الی ماشالله مجنون دیده‌ام که با وجود این که لیلی‌ای دم دستش دارد ولی دلش پیش لیلی ِ سر کوچه، لیلی ِ خاله، لیلی ِ همسایه و هزار تا لیلی دیگر هم هست. من هنوز دلی ندیده‌ام که دربست مال معشوقش باشد.-98 لاو- دلی که خاطر هیچ کسی الا معشوقش را نخواهد. دلی که فقط و فقط و فقط برای معشوقش بتپد. ولی الی ماشالله دل دیده‌ام که دروازه دارد به چه گشادی، که هزارتا هزارتا معشوق درش جا می‌شود. من تعلق خاطر دیده‌ام، دوست داشتن دیده‌ام، خاطرخواهی دیده‌ام ولی عشق ِ بدون تاریخ انقضا ندیده‌ام. عشق بی غل و غش ندیده‌ام.
 
من
فکر
می‌کنم
 
گول کتاب‌ها و قصه‌ها و شعرها را خورده‌ام این همه وقت. الان می‌خواهم بیدار بشوم. توقعم را از زندگی و آدم‌ها بیاورم پائین. می‌خواهم فکر نکنم یک جایی توی این دنیا می‌شود عشق پیور ِ پیور ِ پیور پیدا کرد. یا می‌شود آدمِ پیور ِ پیور ِ پیور پیدا کرد که تنها یک نفر و همان یک نفر را دوست داشته باشد. می‌خواهم به مردهای زن دار ِ به اصطلاح عاشق و به زن‌های مرد دار به اصطلاح عاشق حق بدهم که پیور ِ پیور ِ پیور نباشند. گاهی خطا کنند. گاهی پایشان بلغزد.
 
من
فکر
می‌کنم
 
اگر نگاهمان را به این مقوله عوض کنیم، اگر زودتر بیدار شویم و فکر نکنیم کهن الگوی لیلی و مجنون بر هر رابطۀ به اصطلاح عاشقانه‌ای باید صدق کند، و توقع نداشته باشیم که هر رابطه‌ای مختصات رابطۀ لیلی و مجنون را داشته باشد، آن وقت توی فهم روابط انسانی موفق‌تر بشویم. آن وقت دست کم توقعمان را از آدم‌ها کمتر می‌کنیم و با دیدن یک لغزش، یک خطا، یک به اصطلاح خیانت این همه داغ نمی‌کنیم. آن وقت حداقل می‌توانیم آدم‌ها را راحت‌تر بفهمیم و مهمتر از آن راحت‌تر ببخشیم.
 
من
فکر
می‌کنم
 
همین که زن‌ها و مردها بتوانند با هم خوب زندگی کنند کلی هنر کرده‌اند، همین که هم را کمی دوست داشته باشند کلی در حق هم لطف کرده‌اند، دیگر عاشق و معشوق بودن آن هم با مختصات عشق لیلی و مجنون، پیش کش.
 


برچسب‌ها:
تاريخ : 29 / 5 / 1392برچسب:, | 15:25 | نويسنده : marjan heydari

 او راحت ازمن گذشت....

اگرخداهم از او راحت بگذرد....

قیامت رامن بپاخواهم کرد....


برچسب‌ها:
تاريخ : 21 / 5 / 1392برچسب:, | 12:22 | نويسنده : marjan heydari

 

 

 

گلکسی اس 4 برنده نبرد اسمارت فون‌ها

گلکسی اس 4 برنده نبرد اسمارت فون‌ها
بالاخره نبرد اسمارت فون‌ها به پایان رسید و گلکسی اس 4 با اختلاف نه چندان زیادی توانست بر پرچمدار تماما شیشه‌ای سونی غلبه کند. در این نبرد که در قالب تورنومنت طی نزدیک به 5 هفته برگزار گردید، تلفن‌ها با توجه به رای کاربران زومیت بر حریفان خود پیروز شدند و این بدین معناست که تلفن برتر این مسابقه لزوما انتخاب اول زومیت نیست.

در مرحله نهایی مسابقه بیش از 10 هزار نفر یا به عبارت بهتر 10 هزار IP ثبت شد که در نوع خود رکود تازه‌ای است. در نهایت در مرحله فینال
گلکسی اس4 ، پرچم دار 2013 سامسونگ توانست با اختلاف کمی بر اکسپریا Z سونی غلبه کند. طرفداران هر دو برند تمام تلاش خود را نمودند تا محصول مورد علاقه‌شان در نبرد پیروز شود و در این راه از تبلیغ محصول خود در انجمن‌های مختلف و تشویق مردم به رای به محصول مورد نظرشان نیز اجتناب نکردند.
گلکسی اس 4 برنده نبرد اسمارت فون‌ها
شاید این نتیجه برای برخی از کاربران خوشایند نباشد اما به هر حال گلکسی اس 4 توانست با کسب رای بیشتر قهرمان این دوره از مسابقات شود. لازم است بار دیگر به این نکته اشاره کنیم که ما هنوز شانس کار کردن با گلکسی اس 4 را نداشته‌ایم تا بتوانیم آن را با دیگر پرچمداران این مسابقه مورد مقایسه و ارزیابی قرار دهیم و نتیجه این مسابقات لزوما با نظر زومیت یکسان نیست.

مراحل مختلف مسابقه:

فینال نبرد اسمارت فون‌ها: گلکسی اس 4 در مقابل اکسپریا زد
نبرد اسمارت فون ها راند 6: اچ‌تی‌سی وان در مقابل اکسپریا Z
نبرد اسمارت فون‌ها راند 5: لومیا 920 در مقابل گلکسی اس 4
نبرد اسمارت فون‌ها راند 4: آیفون 5 در مقابل اکسپریا Z
نبرد اسمارت فون‌ها راند 3: اپتیمس جی پرو در مقابل وان
نبرد اسمارت فون‌ها راند 2: لومیا 920 در مقابل نکسوس 4
نبرد اسمارت فون‌ها راند 1: گلکسی اس 4 در مقابل ریزر مکس اچ‌دی
*********

 

 

 

یکم ناراحتم چون گلکسی اس 4حقش نبود


برچسب‌ها:

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد